آیلیآیلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان و بابایی

یازدهمین ماهگرد

 زیبا روی من سلام.....ماه من سلام... جون مادر سلام....امید زندگانیم سلام ای که وجودت آرامش قلب من است .... بودنت بزرگترین سرمایه زندگیم ...و داشتنت بزرگترین محبت پروردگار مهربونم به من.... مامانی این روزا همه از من شاکین ... چرا نیستی..کم پیدایی..نمیای...خودشو گرفته...همش میگه درگیرم پس ما داریم خودمونو باد میزنیم..... دلم میگیره از این همه بی عدالتی ...آخه مگه من چقدر جون دارم از صبح سرکار بعدشم که دوست دارم تمام وقتمو حتی زمان استراحتمو با تو و در کنار تو باشم راحت به دستت نیاوردم که راحت ازت رد شم ...آیلی مامان خداروشکر دختری،بعدا که بزرگتر شی تمام درد دلهامو گوش میدی و به مامانت حق میدی. بگذریم ...بریم سراغ یازدهمین ماهگردت ...
20 تير 1393

تولد مهرسام گل

 سلام کوچولوی ملوس مامان  بیست و دوم خرداد تولد مهرسام ناز دعوت شدیم چقدر دوست داشتم دوستای خوبمو ببینم دوستایی که از زمانی که تو تو دلم بودی اونا هم مثل من نی نی تو دلشون داشتن .چقدر مرهم بودیم برای غصه ها و دل نگرانی های هم..الان هم که خدا شماها رو به ما داده باز همچنان دوستیهامون پابرجا و محکم تر شده .. دوستتون دارم دوستهای مهربونم  تو تولد مهرسام کوچولو جای صدف جون و ندا جون خیلی خالی بود و همچنین تو عکسا جای آدرین ناز و آریان عسل. لیلا جونم دستت درد نکنه خیلی تولد خوبی بود انشااله جشن فارغ التحصیلی مهرسام جون اینم دختر نازمن قربونت برم عزیز دوردونه. اسم دوستای نازت تارا جون .برسین جون.نیکی جون.پوریا جون.الی...
20 تير 1393

دهمین ماهگرد

سلام عشق زیبای مامان خیلی وقته نتونستم سری به وبلاگت بزنم خیلی خیلی سرم شلوغه صبح که از خواب بیدار میشم سریع آماده میشیم و آروم بغلت میکنم که بیدار نشی و با کلی زحمت با بابایی میرسونیمت خونه مامان جون گاهی خواب تحویلت میدیم و گاهی هم بیدار میشی و خوشحال از اینکه بیرونی آخه دخمل نازم عاشق ددر رفتنه قربونش برم من بعد از اینکه به مامان جون دادیمت تازه بابایی اگه روزش باشه منو میرسونه سر کار و تا دو و نیم ،سه سر کارم و بعدش به خاطر اینکه زود برسم آژانس میگیرم میام خونه مامان جون و تا منو میبینی ذوق میکنی و میای بهم میچسبی و بغل هیچکس نمیری و بعدش یا بابا جون منو میرسونه که خیلی زحمت میکشه بنده خدا واقعا خدا خیرشون بده مامان و بابام خیلی کم...
8 تير 1393
1